نویسنده: داکتر لطیف پدرام
مشکل نسل سالمند به ویژه شمار زیادی از “کلانهای سنتی”، از هر فکر و جریانی این است که خواستها، تمایلات و ذهنیت حاکم، بر نسل جدید را به درستی درک نمیکنند. شماری از این بزرگان خیال میکنند هنوز همان جایگاهی را دارند که سی-چهل سال قبل، یا به طور مشخص در زمان جنگ علیه شوروی داشتند.
ما اکنون در عصر انفجار اطلاعات و رسانه ها زندگی میکنیم، جوانان امروز به دلایل بسیار، نسبت به جوانان دهه چهل و پنجاه بیشتر و عمیقتر در بطن تحولات جهانی قرار دارند. به برکت همین رسانهها و صفحات مجازی از بت های مقدس بسیاری راز زدایی شده است، آن حجاب لا در لایی که پشت سر خود را کوه جادو مینمایاند و هر چیز را شگفتیآلود و مقدس نقاشی میکرد اکنون دیگر وجود ندارد. هر قدر در این جهان راز زدایی شود حیرت و تعجب آدمیان کمتر میشود. انسان ها واقعبین تر میشوند. این واقعبینی بر رهبران هم میگذرد و چهرهی شان را کمرنگ تر میکند. در نتیجه شور و شعف و عاشقی نسبت به رهبران کمتر میشود. برنامه ها و اندیشه ها جای رهبران را میگیرند. هیچ راه و چاره ای هم وجود ندارد جز این که این واقعیات پذیرفته شود و هر چیزی از امر سیاسی به خصوص با آن انطباق پیدا کند.
به سخن شاعر: پیاله دور دیگر زد… نسل امروز الزامآ مکلف به پیمودن راه های کوبیده شدهی قبلی نیست و به قول جفرسون قرار نیست ما برای نسل آینده تعیین تکلیف کنیم، ما مسوول همین روزها و شبهای خود هستیم.
آینده را به آیندهگان بگذارید حالا باید نشان بدهیم راه رهایی کجاست؟
همین حالا صداهای متفاوت از نسل جوان میشنوید که بیانگر تجارب، زندگی زیسته و درک متفاوت خودشان است. آن ها بی آن که از پیر و مرشدی دستور بگیرند راه خود را میروند. و این کار مبارکی است. به طور مثال یکی از همین جوانان، جناب عبدالعلی فایق که من هرگز ایشان را از نزدیک ندیده ام و هیچگونه تعلق حزبی با هم نداریم، بخش عظیمی کار و زندگی خود را وقف خراسان خواهی در واقعیت عدالتخواهی کرده است.همین جوان هزاران شنونده دارد، بعضی ها سبکسرانه بر این جوان میتازند و لال بازی درمیاورند، اما حقیقت این است که این صدای هزاران هزار جوان امروز سرزمین ما است.روزانه جوانان یاد میگیرند چگونه در برابر شوونیزم حاکم ایستاد شوند و گذشته و امروز خود را از نو تعریف کنند، در تظاهرات هموطنان هزاره ما که در قارههای مختلف جهان با شکوهمندی تمام برگزار شد اکثریت شان پرچم هزارستان را بلند کردند، چیزی که رهبران قومی و سنتی در خواب هم نمی دیدند.
نسل جدید،نسل تکثرگرایی سیاسی، فکری، عقیدتی و رفتارهای فردی است.نسلی که میگوید” سنن و آداب قدیم همچون کوهی بر دوش ما سنگینی میکنند، مردهگان را بگذارید تا مردهگان بردارند”!
قداست های گذشته در هر شکل و فرمی زیر ذرهبین نقد گذاره خواهند شد، این از جمله ابزارهای تجربه شدهی جامعه بشری، برای پیشرفت است.
به هر حال پیام من این است نسل جدید، نسل کتاب خوان امروز، فیسبوک ها، تویترها، صفحات مجازی و مطالبات شان را جدی بگیرید! این ها قدرت های بسیاری را پیش چشم ما مورد پرسش قرار دادند به زیر کشیدند و تحولات بسیاری را رقم زدند.نگاه کنید به آمریکای لاتین، خاور میانه، اروپا وغیره. باید واقعبین بود. گردونهی تاریخ به سرعت حرکت میکند و خواسته های کوچک نمیتواند آن را متوقف سازد. حقیقت این است: رسیدهایم من و نوبتم به آخر خط/نگاه دار، جوانان بگو سوار شوند!