نگارنده: م. ا. و
اکنون پس از حدود سه دهه ازمقاومت تاریخی غرب کابل، “مردم هزاره” باردیگر در برهه ی مهم وحیاتی زمانی قرارگرفته اند؛ ابتدایی ترین حقوق شهروندی شان زیرپا میگردد، ازتصمیم گیری های کلان سیاسی کشوربصورت جمعی رانده شده اند، ازادارات دولتی درسطوح متوسط و پایین تصفیه شده اند و تبعیض سیستماتیک نژادی باردیگربالای شان درسطوح مختلف اعمال میگردد، قتل عام شان بصورت برنامه ریزی شده پیش برده میشود و بهای خون شان بازهم بی ارزش گردیده است، درچنین اوضاع این مردم به صورت اتوماتیک به بازتعریف هویت خویش نیاز پیدا کرده اند.
چنین شرایط رقت بار و فشاربیش ازحد بالای این مردم آرام وصلح خواه، ناخودآگاه زاینده یک واکنش جمعی فنرگونه دربین این مردم است که درفورم مبارزه انقلاب گونه تبارز میابد و ازبین این مردم، جوانان دلیر، آگاه و درد آشنا برمیخیزند و با بهای جان و خون شان به دفاع ازنام، حیثیت، ناموس، سرزمین و ارزش های مردم شان میپردازند، تا آن گمشده شان را که “عدالت” و “حقوق شهروندی” نامیده میشوند و ازشان گرفته شده، دوباره بدست آورند؛ پس این امرتاریخی را باید یک حادثه نیک تلقی کرد.
این خیزش ازین نگاه قابل اهمیت است که این جوانان نظربه سه دهه قبل، آماده ترازنسل قبل برای مبارزه شان اند، چه ازنظردرک وفهم شان از اوضاع جاری کشور و منطقه، چه ازنظردانش و مهارت های روز و چه ازنگاه ارتباطات با جهان بیرون و جوامع ملل.
با مرورکوتاه به دست پاچگی اخیرحکومت فاسد، غیرملی وناتوان کابل و مزدوران معاش خورش ازحضور”جبهه مقاومت” و ترس آنها ازچنین نیروی آگاه، مستعد و متعهد به ارزش های مردمی، میتوان عمق اهمیت وجود چنین جبهه ای را نه تنها برای مردم هزاره بلکه برای سایراقوام تحت ستم و محروم افغانستان درک کرد.
پروژه های مکررچند بعدی توطئه علیه جبهه مقاومت ازجمله پروژه بدنام سازی، حمله مسلحانه، طرح ریزی خلع سلاح، استخدام مزدورو جاسوس ازبین خودی ها علیه جبهه مقاومت با هدف ازبین بردم اعضای جبهه، همه نمونه های آشکارهراس حکومت کابل ازشکل گیری جبهه مقاومت هزارستان و سایرمناطق کشورافغانستان است. با آنکه تمام پروژه های سبوتاژ جبهه مقاومت تا کنون همواره ناکام مانده است، اما شواهد و قرائن ازادامه آنها سخن میگویند.
چرا دولتمردان کابل از”جبهه مقاومت” هراس دارند؟!
حکومتهای فاسد کابل، طی دودهه گذشته، با پلان مشخص قومی- قبیله ای بسیاری ازنیروهای مقاومت اقوام مختلف را یا با زور و یا با ترور سران شان و یا با زر و تزویر به نحوی ازبین برده اند. اکنون که زمینه آمدن مجدد طالبان برقدرت مساعد شده است، تک قومی شدن به صورت مطلق حکومت بیش ازپیش آشکارگشته است، درچنین شرایطی “جبهه مقاومت” تنها جبهه ایست که نه به زر و نه به زور سرتسلیم فرود میآورد، بلکه مزاری وار با خون و جان خود ازحقوق شهروندی و اساسی مردم محروم خویش دفاع میکند.
درروزگاری که ازنام،عکس ونقل قول سخنان حق طلبانه “بابه مزاری” فقط درمعاملات کثیف سیاسی سؤاستفاده تجاری میگردد، یگانه نیرویی که خود را فرزندان راستین بابه مزاری میدانند و به آرمان های وی واقعا پایبندند، بجای استفاده تجاری- معاملاتی ازسخنان وی، به آن با جان و دل جامه عمل میپوشاندند وعملا ازحق مردم شان دفاع میکنند، هویداست که این نیروها جزمنافع مردم، منافع شخصی ای ندارند و برای اهداف والای شان ازجان و خون شان گذشته اند.
قدرت این نیرو هم بخاطراهداف ومرام والای انسانی شان است واین امراین جبهه مقاومت را “غیرقابل معامله” ساخته است؛ حکومت خودکامه کابل با هیچگونه زریا زوراین نیروها را ازپا درآورده نمیتواند. حکومتی ها ازاین امر واقف اند، دستپاچه گی شان هم ازهمین دلیل است با هرترفندی هرچند ناکام کماکان تاکنون به ازبین بردن آن ادامه داده اند.
وقتی به سخنان صاف، ساده وصادقانه فرمانده عمومی جبهه مقاومت “جنرال علیپور” درمورد اهداف، مرام و چگونگی شکل گیری نیروی مقاومت مردمی گوش دهیم، عین حرف های حق طلبانه “بابه مزاری” را میتوان درآن یافت. صداقت، راستی، ساده زیستی و حرف های معقول فرمانده علیپور، جایگاه او را دربین مردم هزارستان منحیث “فرزند راستین بابه مزاری” تثبیت نموده است. از همین رو است که ملت قدرشناس و سرفراز هزاره، قدر و اهمیت چنین جبهه و چنین فرمانده را فهمیده و همواره ازآن تمجید و حمایت مینماید.
نقش جبهه مقاومت درمعادلات سیاسی آینده افغانستان
با کاسته شدن محبوبیت حکومت افغانستان نزد جامعه جهانی به دلایل مختلف ازجمله فسادگسترده، تبعیض قومی علیه اقوام مختلف، خانوادگی شدن قدرت درحلقه کوچک افراد رییس جمهور و سقوط کشور به دست تروریستان به دلیل سیاست های قومی-قبیله ای رییس جهور و خطرازهم پاشیدن کشور، پس ازخروج جامعه جهانی، خصوصا زمانیکه حتا جامعه جهانی میخواهد به هرقیمتی شده افغانستان را ترک کند، وجود نیروهای مردمی و مدافع ارزش های جهانی و انسانی میتواند این خلا را پرکند. درحال حاضرکه حکومت افغانستان قادرنیست حتا امنیت پایتخت کشور را حفظ کند، جامعه جهانی مایوس ازحکومت افغانستان، به نیروی مدرن، همفکر با جامعه جهانی، پذیرای ارزشهای جهانی و همزمان جنجگویان قوی علیه تروریستان درافغانستان نیازمند است تا خلاء امنیتی را پرکنند.
درافغانستان امروزی، نیروی بهتراز”جبهه مقاومت” با چنین صفاتی درسایرنقاط کشوردیده نمیشود. جبهه مقاومت درصورت حمایت ازطرف جامعه جهانی میتواند به نیروی نوین و تاثیرگذاردرافغانستان مبدل گردد تا درصورت شرکت طالبان تروریست درحکومت، تعادل بین دموکراسی و تئوکراسی دراین کشورحفظ گردد و کشورازخطرغرق شدن درنظام مطلق طالبانی نجات یابد.
گرچند حکومت ناکام کابل، ازاین امر به خوبی واقف است، اما طالبانی شدن نظام به دلیل قومی- تباری برایش قابل هضم تراست تا اینکه “جبهه مقاومت” به نیروی تغییردهنده معادلات کشوری تبدیل گردد.
چگونه میتوان از پاچه گیری کوتوله های مزدورارگ جلوگیری کرد؟
حکومت ها رفتنی اند و حاکمان برای حفظ قدرتشان ازهیچگونه ترفند غیرانسانی ابا نمی ورزند، اما مردم میمانند و برای ارزشهایی که دارند، ازجان شان گذشته ومبارزه میکنند تا به حقوق شان برسند. حکومت های خودکامه افغانستان درطول تاریخ، با پروراندن مزدوران چند پیسه ای ازاقوام مختلف، برای چند صباحی توانسته اند، خیزش ها و مبارزات مردمی را آرام کنند اما سرآخر زور مردم همواره برنده بوده.
دراین روزها هم بعضی ازعناصرکوتوله حکومتی علیه “جبهه مقاومت” مردمی دست به تبلیغات میزنند و با گرفتن چند پیسه بیشترتوطئه میچینند تا باداران شانرا برای چند صباحی راضی نگهدارند و مزدی را که میگیرند حلال کنند، اما سرآخر پس ازرفتن حکومت ها، منحوس و سرخم نزد مردم میمانند و هیچگاه چشم درچشم مردم دیده نمیتوانند. درتاریخ مردم هزاره کم نیستند چنان خائنان خودی که اصطلاحا ماردهن آستین هم نامیده میشوند، اما همه شان منفوران تاریخ این مردم اند.
شناسایی این کوتوله ها، تحریم شان ازجلسات و نشست های مردمی و زیرنظرداشتن تمامی تحرکات شان میتواند مردم را از توطئه های شان محفوظ بدارد و ترتیب پرونده خیانت شان با اسناد و مدرک، برای ارائه دردادگاه های مردمی درآینده ها نیزمیتواند کارسازباشد.
چگونه میتوان ازجبهه مقاومت حمایت کرد؟!
رجوع همزمان چند رسانه معتبربین المللی و تهیه خبرو گزارش ازفعالیت های چشمگیرجبهه مقاومت، (که اکثرا ازنقش مثبت این جبهه یاد کرده اند) همزمان میتواند چراغ سبزجامعه بین المللی برای حمایت ازاین نیروهای دموکرات و مردمی باشد، به شرطی که مردم ما ازاین چراغ سبز استفاده درست کنند و درزمان مناسب با اقدام مناسب به این چراغ سبزسیگنال بدهند. نیروی مقاومت مردمی که فقط به اولوسوالی بهسود محدود نمیشود وسایراولوسوالی های هزارستان را نیزدربرمیگیرد، درچشم جامعه جهانی منحیث یک نیروی مردمی صلحخواه، مترقی وحامی دموکراسی و ارزش ها و کرامت انسانی شناخته شده که برای بقای شان دربرابرتروریستان سلاح برداشته اند و قابل حمایت جامعه جهانی شمرده میشوند، مانند نیروهای دموکرات کردستان، پس برمردم ماست که ازین فرصت به وجود آمده استفاده منطقی و درست نمایند و با ارائه قوی و عزم راسخ شان به مبارزه برحق شان ادامه بدهند.
مطرح شدن جبهه مقاومت منیحث نیروی مردمی، مترقی و حامی دموکراسی نزد جهانیان، بیش ازپیش حکومت ناکارآمد کابل را آشفته ساخته که خود با وجود سرازیرشدن میلیاردها کمک نظامی ازجامعه جهانی هنوزهزاران “نیروی خیالی” دارد و درمیدان های جنگ با تروریستان به ناکامی مواجه شده است، ازینرو حکومت فاسد بجای مبازره با تروریستان، به ازبین بردن جبهه مقاومت کمربسته است تا آبروریزی ناکارآمدی خود را جبران کند.
اکنون مسئولیت حامیان جبهه مقاومت خصوصا حامیان خارج ازکشوراینست که ازاین فرصت بوجود آمده استفاده مناسب نموده و درباره جبهه مقاومت، علل بوجود آمدن آن و فعالیت های نظامی، اجتماعی و فرهنگی آن درکشورهای میزبان شان معلومات دهند و اذهان عامه کشورهای میزبان شانرا دراین زمینه روشن سازند وبا به اشتراک گذاری خبرهای رسانه های معتبر جهانی با جامعه میزبان هرچه بیشتر این جبهه را به معرفی بگیرند.
همزمان گروه هایی که با پارلمان ها، احزاب سیاسی و سیاستمدران خارجی دخیل درمسئله افغانستان درارتباط اند، ازاهمیت جبهه مقاومت منحیث یک جبهه مردمی، مترقی، حامی دموکراسی و ارزش های انسانی درافغانستان پسا خروج نیروهای خارجی، و یک نیروی بدیل که میتواند خلاء امنیتی را پرکند، صحبت کنند و آنها را متقاعد کنند تا برای حفظ دست آورد های دو دهه اخیرجامعه جهانی درافغانستان ازچنین جبهه مقاومت مردمی حمایت مادی و معنوی کنند، تا مردم معتدل و پیشرفته افغانستان درامن زندگی کنند.
دوستانی که دررسانه های اجتماعی فعال اند، میتوانند درباره جبهه مقاومت و حضورگسترده زنان درکنارمردان که برای دفاع ازعزت وسرزمین شان آماده شده اند، به زبان های زنده دنیا مطلب بنویسند.
خصوصا آنانیکه به آرمان های “بابه مزاری” واقعا پایبندند، دراین ایام یادبود از سالگرد شهادت رهبرشهید، بهترین گام درراستای آرمان های بابه مزاری، حمایت ازفرزندان راستین بابه مزاری است که همانا نیروهای جبهه مقاومت اند و درراس آنها فرمانده علیپور.
وقتی “طالبان تروریست” که جزکشتار، ایجاد وحشت و دهشت و تخریب دست آورد دیگری ندارند، اما دستگاه فعال دیپلوماسی دارند و با کشورهای مختلف دخیل درافغانستان دیدار و گفتگو میکنند، پس چرا “جبهه مقاومت” که نماینده مردمان ترقی خواه، صلح خواه و دموکراسی خواه افغانستان است و حد اقل از بیست وهفت درصد مردم افغانستان نمایندگی میکند، چرا نتواند یک دیپلوماسی فعال داشته باشد و با کشورهای هم پیمان افغانستان رابطه حسنه برقرارکند و درنظام بعدی افغانستان، پس از “اشرف غنی”، ازهزاره ها نمایندگی کند؟!